یکی از بهترین حسهای دنیا
یکی از بهترین حسای دنیا اینه که :
عشقتو بغل کنی . . .
و در مقابل ،
اون تو رو "محکم تر" بغل کنه . . . ♥
یه وبلاگ که میخوام توش متنایی که خودم نوشتم یا متن های زیبای دیگررو بزارم منو همراهی کنید
یکی از بهترین حسای دنیا اینه که :
عشقتو بغل کنی . . .
و در مقابل ،
اون تو رو "محکم تر" بغل کنه . . . ♥
تقدیم به دخترخانومای عزیز... . . .
.
.
.
♥ما از اوناش نیستیم که لبامون قلمبه باشه.
♥ما ازاوناش نیستیم هیکلمون چشمگیر باشه.
♥ما ازاوناش نیستیم که موهاش بلونده چشاش کشیده و رنگیه.
♥ما از اوناش نیستیم ک یه پسر مارو ببینه بگه اووف چه هلوویی!!!!!
♥ما داف نیستیم داداش من.
♥ما صبح تا شب تو رختخوابت نیستیم.
♥جیگر نیستیم......!
♥ اما میدونی؟؟؟دلمون هرزه نیست وقتی میگیم دوست داریم از ته قلبه پاکمونه میتونی درک کنی ؟؟اگه بتونی بخاطر ظاهر بقیه دلمو نشکونی و دوسم داشته باشی مردی...!!!!!!!!
این روزها در من خدایی می کند...
چیزی شبیه تو...
تو که هستی انگار آرامترم...
در زندگی چیزی هست که می خواهمش...
چیزی هست که مرا به این زمین پیوند می دهد... وقتی نیستی انگار در این دنیا جایی ندارم...
روز و شب هایم به کندی می آیند و میروند...
لحظه ها انگار جان می کنند که تمام شوند... و مرا به روزهای آمدنت برسانند...
روزها هی عقب می روند تا...
تا شعله ور تر کنند آتش انتظارم را... این روزها چقدر دلم عجیب...
دلم هوای مهربانیت را کرده...
دیـــگـــَر ـہـیچـــکـــَس بـــرآی مـــَن او نمــیـشوَد
حَــــتــــــی خـــودَش.!!!
بگــذار بگـوينـد مغرورم ... !
مـــــــــــن دوسـتـت دارم هــايـم را خـرج کـسـي کـه لـيـــاقــــتـــش را نـدارد، نـمـيـکـنـم.
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش امد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
آرامـــــــ✘ـــــــش وجـــــود مــــن
بـــودنـــــــم בر آغـــوش مــــــردان ات اســــــت
بـــــــگــذار حـــــــــــــســـودان هـــر چـــﮧ مـی خــواهــــــــند بــگـــویــنــد
جــــز تـــو و عــــــــــــــشــق تــو
تـــمــــــــــــــوم دنــیـــــــا پـــــــر
هــــــی غریبـــــــ✘ــــــــه!!
قـــــــــیافت خیلـــــــــــی آشـــــــــناســـت !!
مـــن و تـــــــو قبــــــلا جایــــــــی همـــــدیگرو ندیــــــدیــــم؟؟
آهـــــــــــــان ... یـــــــادم اومـــــد
یــــــــه روزایــــــی یه خاطـــــــــره هایـ ـ ـی باهـــــم داشـــــــتیم
یادمــــــــــه اونمــــــوقع دم از عشــــــق میـــزدی
هـــــــه...
انـــــــقد مــــات نگــــــــام نکــــن
عشـــــــــقت حـــــــسودیش مــــــیشه✘!
ادمک اخر دنیاست بخند ادمک مرگ همین جاست بخند
دستخطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذ ماست بخند
ادمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا سراب است بخند
ان خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند
قلبم خالیه خالیه.خالی اما درک نمیکنم چرا انقدر سنگین است.
انگار خالی بودنش به خاطر کنار رفتن پرده های ذهنم است.
پرده هایی که پنهان کرده بودند خیلی چیزها را ولی سنگین بودنش شاید به خاطر
درک ابهاماتیست که پشت پرده های ذهنم خودشان را مخفی کرده بودند
نه... شایدم سنگینیش به خاطر درد هایست که سالها پشت پرده های ذهنم زندانی
بودند و حالا یک شبه سر از خاک بیرون اورده ومرا همراه با خودشان مدفدن می کنند
این جاست که لبخندها مصنوعی می شود اینجاست که قهوه را تلخ مزه میکنم بدون شیر و شکر
اینجاست که دیگر با نگاه کردن به لبخند دیگران لبخند نمی زنم اینجاست که از
شکست دل ها ابایی ندارم.مگر دیگران به فکر تکه های دلم بودندکه به فکر تکه
تکه شدن دلشان باشم؟
امشب بازهم پستچی پیر محله ما نیومد ..
یا باید خانه مان را عوض کنم ..
یا پستچی را ...
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
آنقدر به مردم این زمانه
بی اعتمادم که میترسم
هرگاه از شادی به هوا بپرم
زمین را از زیر پایم بکشند...
مثل همیشه برای تو می نویسم
تو
به نیت هرکی دوست داری بخوان ...
محبت هایت را شمردم !
درست بود
اما این عشقت را پس بگیر ، گوشه ندارد ...
حسادت... خساست...
اسمشو هر چی میخوای بزار...
اما باور کن ...
آغوش تو فقط سهم منه
هیچکس
جز تو نمیتواند
نجاتم دهد
وقتی انگشتهایم میان
موج موهایت غرق میشود
هر فردی بهترین هم که باشد ، اگر زمانی که باید باشد ، نباشد ..
همان بهتر که نباشد ..
تو باشی
من قدم به قدم فدایت میشوم. .
نمیدانم ...
نداشتن تو سخت تر است
یا تحمل اینکه دیگری تو را دارد ...
صبحی که شروعش با توست
خورشید دیگر اضافیست !
هرچه دلم را خالی میکنم باز پر میشود از تو...عجب برکتی دارد دوست داشتنت...
چقدر متفاوتند آدمها
عشق برای یکی دلگرمی
و برای دیگری سرگرمی !
فرقی نمیکند کجا ...
آغوش تو هرجا که باز شود ...
با شکوهترین قصر دنیاست...!!!
پشت پلکهایم نام تو را نوشتم،
تا وقتی چشمهایم را
بروی کسی میبندم بداند چرا!
بهترین آدمهای زندگی؛
همان کسانی هستند که؛
وقتی کنارشان می نشینی؛
چایی ات سرد می شود و دلت گرم ...
هوا نیستم امااااا....، همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی است دیدن همان آسمانی که شاید "تو" دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای...
از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم ...
دلم پرواز میخواهد !
بعضیا فکر میکنن با خیلیام،
خیلیام فکر میکنن با بعضیام،
قشنگیش اینکه؛
من موندم و تنهاییام . . .
مینویسم ... پاک میکنم...
مینویسم ... پاک میکنم...
املایم بد نیست!
از تکرار اسمت لذت می برم...
برایت می نویسم ... دلتنگم...
میدانم که نمی خوانی...
ولی ...
می دانم که می دانی
دست هایم خالی اند...
جای خالیه تو را هیچ کسی برام پر نمی کند...
راست می گفت شاملو:
دست خالی را باید بر سر کوبید!
نزدیکتر بیا
بگذار لب هایت را ببوسم
پاییز مگر
فصل چیدن انار نیست !؟
دلتنگم...
برای کسی که مدتهاست بی آن که باشد
هر لحظه زندگیش کرده ام...!!!
یک جایی میرسد که..
آدم دست به خودکشی میزند!
نه اینکه تیغ بردارد و رگش را بزند، نه،
قید احساسش را میزند...
میلیون ها و میلیاردها
آدم توی این دنیا هستند،
و همه شان می توانند
بی تو زندگی کنند؛
آخر من بدبخت چرا نمی توانم ؟!
لحظه های با تو بدون
از عمرم حساب نمی شوند
از آخرتم حساب می شوند ، از بهشت
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند
شک میکنم به اینکه , این دل مال من است یا تو . . .
از بس خوابت را دیده ام
دیگر نمی گویم "خوابم می آید"
می گویم "یارم می آید"
وعده ی ما همان "رویای همیشگی"
عاشق که می شوی
لالایی خواندن هم یاد بگیر...
شب های باقی مانده عمرت به این سادگی ها صبح نخواهد شد.
به روزهای سخت که رسید...
بسیار تفاوت داشت,
آنکس که در روزهای خوب با من...
بسیار تفاهم داشت..!
فراموشش کرده ام
فقط گاهی بی اختیار
اسمش را که میشنوم
میشکنم ...
دلتنگی ات
جریمه کدام گناهست
که هر شب در چشمانم نوشته میشود
خواب بی خواب ..
موقع Delete خاطراتت ، ذهنم Error میدهد
فکر کنم هنوز فایل دوست داشتنت درحال اجراست ...
کوچه صدایش می لرزد
هر بار که مرا می بیند ...
سرش را پایین می اندازد و می گوید:
خبری نیست ...
مثل همیشه برای تو می نویسم ...
تو به نیت هرکه دوست داری ، بخوان !
می دانم که نمی خوانی
می دانم که نمی دانی
حتی می دانم که گوش هم نمی دهی !
ولی من می دانم که
هنوز همانم که دوستت داشت ...
اما ...
کمی شکسته تر ...
گاهی دلنوشته هایم تلخ و گزنده می شوند
چه کنم ؟!
دلم پر است
تو به دل نگیر
خدایا مگر نگفتی آدم حق انتخاب دارد؟
پس چرا انتخاب من کنار دیگری است؟؟؟
تحمل کردن قهر تو را یک استکان بس نیست
تسلی دادن این فاجعه ، میخوانه میخواهد .
آدم دوست داره گاهی غرق شه ...
غرق شدن همیشه تو آب نیست ...
تو غصه نیست ...
تو خیال نیست ...
آدم دوست داره ...
گاهی تو یه آغوش غرق شه ...
هر بار تنهایی ام را با کسی قسمت کردم
با رفتنش تنهایی ام را چندین برابر کرد
حالا در ازدحام تنهایی ، خودم را گم کرده ام
بدجور دلم هوای خودم را کرده است..
در دنیای من فقط یک نفر لبخند مرا خواست
عکاس بود که او هم پولش را گرفت...
باران را دوست دارم...
چون رفتن را
بلد نیست...
فقط می آید...
باران که می بارد ؛
دلم برایت تنگ تر می شود ...
راه می افتم ،
بدون چتر
من بغض می کنم ؛
آسمان گریه ...
فقط چند لحظه مانده بود به تو برسم
اگر:
آن خواب لعنتی دیشب ادامه داشت...
نبار باران ، عاشقانه اش نکن...
بغضم را نترکان...
خاطرات را زنده نکن...
من و او دیگر کنار همدیگر نیستیم...
او زیر چتر دیگری و من خیس خاطراتم...
موجود بی آزاری هستم ،
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی دلم که برایت تنگ می شود ،
تمام خیابانها را با یادت قدم میزنم !
دل تو اولین روز بهار . . .
دل من آخرین جمعه سال . . .
و چه دورند و چه نزدیک به هم . . .
یک روز حسرت خواهی خورد ...
روزی که در آغوش دیگری ...
با فکر کردن به من آرام میشوی ...
نه همجنس هستیم نه همدرد ...
ولی خوب حرف دلم را میفهمد.....دیوار اتاقم ...
خدایا ...
یک مرگ بدهکارم ، هزاران آرزو طلبکار ...
یا طلبم را بده ، یا طلبت را بگیر ...
دردهایم
را لایک کردند و گفتند زیبا بود ... نمیدانستم
مگر درد هم زیبا میشود ؟؟ هی
رفیق مجازی من ... نوشته
هایم دست خودم نیست ... دلم
مینویسد و من ... فقط نگاه میکنم
شاید آرام تر می شدم
فقط و فقط. . . . . .
اگر می فهمیدی ،
حرفهایم به همین راحتی که می خوانی
نوشته نشده اند !!!
نه در آغوش گرفته ام. . .
نه تو را بوسیده ام. . .
نه حتی موهایت را نوازش کرده ام. . .
اما. . . . . .ببین
چگونه برایت عاشقانه مینویسم
می خوام یه لیست از رمان های عاشقانه بزارم که واقعا رمانای قشنگی هستن.اول اسم رمان و بعد شخصیت های اصلی و بعد نویسنده اش
اسطوره............دیاکو،دانیار،شاداب-دایی..........پگاه
زهر تاوان............جلوه-ماهان-کیان-کاوه...............پگاه
شاه شطرنج........سایه-امیرحسین-امیرعلی-سامان...........پگاه
مومیایی..............تارا-اشکان-پاتریک-تیام-مانی-مبین.............پگاه
حصار تنهایی من.............ایناز-اراد-امیر علی....................پری بانو
یاسمین.............بهزاد-فرنوش-کاوه................م.مودب پور
گندم.................سامان-کامیار-گندم-نصرت.............م.مودب پور
پریچهر.............فرهاد-هومن-فرگل-لیلا-پریچهر............م.مودب پور
ببار بارون..............انیل-سوگل...............فرشته 27
گناهکار.............ارشام -دلارام................فرشته 27
ویرانگر...............صحرا-امیر سام..............فرشته 27
قصه ی عشق ترگل...........ترگل-ارمین........فرشته 27
درمسیر اب واتش...........مانیا-اراد................فرشته 27
ابی به رنگ احساس من1........پویا.بهاره...........فرشته 27
عشق احساس من2............پویا بهاره..............فرشته 27
هوس و گرما................ارتا-وستا..................مهلا
هکر قلب..............شهاب.هلیا............مهلا
وحشی اما دلبر..........شینا-کیان..............مهلا
سلام ای کهنه عشق من
که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو
عزیز دل سلام از ماست
تو یک رویای کوتاهی
دعای هر سحرگاهی
شدم خام عشقت چون
مرا اینگونه میخواهی
من آن خاموش خاموشم
که با شادی نمی جوشم
ندارم هیچ گناهی جز
که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل اوازی
شکوهه اوج پروازی
ندارم هیچ گناهی جز
که برمن دل نمب یازی
مرا دیوانه میخواهی
زخود بیگانه می خواهی
مرا دلباخته چون مجنون
زمن افسانه میخواهی
شدم بیگانه ی هستی
ز خود بی خودتر از مستی
نگاه کن نگاه کن
شدم انگشت نمای خلق
مرا تو درس عبرت من
بکن حرف مرا باور
نیابی از من عاشق تر
نمی ترسم من از اقرار
گذشت اب از سرم دیگر
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند
سایه در سایه ی ان ثانیه ها خواهم مرد
گم شدم در قدم دوری چشمان بهار
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد
لحظه قشنگيه وقتي اوني که عاشقشي از پشت بغلت ميکنه...
دستاشو حلقه ميکنه دور کمرتو
نفساي گرمش ميخوره به
گردنت و آروم زيره گوشت زمزمه مي کنه دوستت دارم
عشق تو تويه وجودم، عشق تو گرميه شبهام
مثله يک راز نگفته، شعله ميکشه رو لبهام
عشق تو خون تو رگهام، حسه اين چشماي گريون
تنه تو گرميه آفتاب،تويه چله تابستون
لمسه تو زيباييه،يک شبه رويايه
حسه به تو رسيدن،معکوسه تنهاييه
دلگيرم از فاصله،بخند و آرومم کن
منو به جرم قلبم ،به رويا محکومم کن
نقشه تو زيباييه ،يک شبه آفتابيه
تو رو نفس کشيدن،انکار بي تابيه
مثله خورشيد در برم،تنم رو شعله ور کن
رويايه هر شبم رو،با يک بوسه معتبر کن
تنه تو ادامه جاده خورشيده
چشم تو نور رو تنه لحظه هام پاشيده
تا تو با مني نگاهم خيسه يک روياست
با تو موندني شدن چقدر زيباست
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور شصت سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که ، وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش!
مــرد و غیــرتش…
اونایتی کـه با یه نـه گفتـن میفهـمی نبــاید اصـرار کنـی…
وقتـی بهـت اخم میکنه بایـد شالـتو بکشـی جلـو…
اونایـی که وقـتی میخـوای از پیششـون بری
دسـت میکشـن رو لب…
میگـن :کمرنـگ کن رژتـو…
وقتی تو یه جمـع اید از بغلـتون تکون نمیـخوره…
وایمیسـ ته سر کوچـه تاتـو بری خونـه…
اگـه بخـوای اشتـباه کنـی پیـش خـودت بگـی اگـه بفهـمه میکـشتم…
قـبل مهمـونی بایـد لباستو بهـش نـشـون بـدی تـا ok بـده…
اونایـی کـه خنـده هـاش مـاله تو.اخمـاش مال بقیـه سـ…
ایـن یعــــــــنی غیــــــرت مرد….
نه تعــــصب، نـه شــــــــکاکی… نـه…
شاید برای تو فراوان باشند …
کسانی که اندازه ی من دوستت دارند …
اما برای من … کم که نه هیچ!
وجود ندارد کسی که اندازه ی (تو) …
دوستش داشته باشم
به دنیا آمد تا دختر کسی شود...
ازدواج کرد تا همدم کسی شود....
بچه دار شد تا مادر کسی شود....
خودت می دانی که فقط
نوشتن حالت را بهتر می کند
و نـمی نویـسی!…
مثل وقت هایی که می دانی فقط
از خانه در آمدن حالت را بهتر می کند
و خانـه می مـانی!…
یا مثل وقت هایی که می دانی
فقط از تخت بیرون آمدن حالت را بهتر می کند
و در تخـت می مـانی!…
نه که نخواهی بهتر شوی
فقط نمی توانی…
همیـن…
غروب که می شود
شهر خالی ست از نگاهت…
و من گم می شوم
هر غروب ، بی نگاهت…
آخرشب که میشه
خسته ، میری بی سر و صدا روی تخت دراز بکشی…
دلت شکسته از دست کارای خودت…
دلت واسه یکی خیلی تنگه…
شایدم… واسه خودت…
دلت می خواد یکی باشه که به حرفات گوش کنه…
نمی خواد چیزی هم بگه… فقط گوش بده…
گوشیت رو بر می داری…
چک می کنی که ببینی کسی رو داری که بهش پیام بدی یا نه؟!…
می رسی به اسمش…
هه!… یه خنده تلخ… یه آه آروم…
بغضتو توی گلوت حبس می کنی و میگی بی خیال…
اون اینطوری شادتره…
بی خیال…
هیچکس هم از اون شب باخبر نمیشه…
که چی بهت گذشته…
صبح میشه… و باز می خندی…
همه میگن : خوش به حالش!… چه زندگی شادی داره…
هه!… امروزم تموم شد…
امشب تکرار دیشب…
شب بعد تکرارِ…
نظــــــر یادتـــــــ نـــــــــره هـــــا
ﻣــــــﺎ ﺁﺩﻣـــــــﺎ ﻭﻗﺘـــــــﯽ ﻋﺎﺷــــــﻖ ﻣﯿـــــﺸـــــــﯿﻢ
ﺑﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺍﯾـــﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑـــﻮﺩﻥ ﺑـﺎ ﻋشـــــﻘﻤﻮﻥﻟــــﺬﺕ ﺑــــﺒــــﺮﯾﻢ ،
ﺗــــــــــــﺮﺱ ﺍﺯ ﻧــــﺒــــﻮﺩﻧﺶ ﺩﺍﻏـــــــــﻮﻧﻤﻮﻥ
ﻣـــــــــﯿﮑـــــــﻨﻪ ..!
ﺷــــــــﮑﺎﮐﻤﻮﻥ ﻣﯿـــــــــﮑﻨﻪ …!!
ﺑــــــــــﺪ ﺧﻠﻘﯽ ﻣــــــیکـﻨﯿﻢ ..
ﺩﻋـــــــــــﻮﺍ مــــــــــــــیکنیم ..
ﺑـــــــﯽ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﯽ مـــــــــــیکنیم …
ﻗــﻬﺮ ﻣــیکـﻨﯿﻢ ﻭ سـﺮﺩ ﻭ ﺳــــﺮﺩﺗﺮ مــــﯿﺸﯿﻢ…
ﺍﯾــــــــﻨﺎ ﻫﻤــــــــﺶ ..
ﺑـــــﺨﺎﻃﺮ تــــــــرﺱ ﺍﺯ ﺩﺳـــﺖ ﺩﺍﺩﻧﻪ
کـــــــاش تــــــــضمینی برای این نرفتن بود…
چه گناهی ؟
تو مرا تنگ در اغوش بگیر ……
تن تو عین بهشت است جهنم با من !
نظــــــر یادتـــــــ نـــــــــره هـــــا
این تـــلخ ترین عذاب دنــیـــآست
بعضیهـــــآ ♥
دوستــ داشتـنی هـستند ♥
امــــآ ...
نبـــآید دوسـتـشـآن داشت ...
اُکسیژن میخواهم چکار ؟!
وقتی ...
" دلیل نـــفس کشیدنم "
بــه رآحتی از مَــن گذشت !
مرا از چه میترسانی؟!
از نبودنت؟!
از گم شدن میان آدمک ها؟!
مرا میترسانی که اگر نباشی گریه میکنم و میمیرم؟!
آخ که چقدر تو ساده ای…نمیدانی کسی که بارها رفته باشد
دیگر ارزشش را از دست میدهد…
اگر تمام وقتت را به جای خر کردن من…صرف آدم شدن خودت میکردی،
الان قیمت اندکی داشتی…
این روزها دیگر نه به برگشتنت فکر میکنم نه به خاطراتت…
هرشب مقداری بغض،خاطره،قول و قرارهای به انقضا رسیده…
دم در میگذارم تا سفور ببرد…ببرد برای خودش…شاید به دردش بخورد
دیگر وقتی اسمت را میشنوم خنده ام میگرید…
وای که تو چه تجربه ی مسخره ای بودی…
ومسخره تر من بودم که بهای گزاف عمرم را صرفش کردم…
من که دیگر فراموش کرده ام و زندگی را از نو صیغل داده ام….
تو میمانی با یک اعصاب داغون…پاکت های سیگار…
ذهن کثیف…شک و تردید…و نفرین های من…
اگر من هم از تو بگذرم،خدا هم نمیگذرد…البته اگر عدالتی باشد…
من اگه خدا بودم ...!
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم ...!
نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..!
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...!
از خودم دور میشوم
تا به تو نزدیکتر باشم
این روزها . . .
" خیال "
تنها راه با تو بودن است !
دست هایی ست
که از بیم آغـــــوش شدن
توی جیبم محــــکم مشت کرده ام
وقتی عابری که عطر تو را به تن زده
تو نیستی !
آن روزها که با تو بودن برایم آرزو بود
تمام شد !
امروز با تو بودن
یا نبودن فرقی ندارد...
سیگار باشد یک خیابان و برگهای زرد پاییزی...
من میروم تا دود کنم هستی ام را ....!!!
چگونه بگویم ؟
اصلا از چی بگم ؟
از این همه تنهایی ؟
یا از این مرحم تنهاییم که فقط سیگار شده ؟
ولی بدون این مرحم الان جای خالیه تورو واسم پر میکنه .
منو درک میکنه . . . . . !
همون کارایی که تو هیچوقت نکردی . . . !!!!
و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که
همدمت اجازه بوسیدن دهد
و تو با نهایت عشقی که در دل داری
بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!
دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده
حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت
حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت
تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است
حیف که به حقیقت نمی پیوندد
آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!